ناله‌هایی که گوش شنوا ندارند

رتبه‌های فلاکت‌بار آذربایجان‌غربی در‌ شاخص‌های توسعه؛

* امید عظیمی

ناله‌هایی که گوش شنوا ندارند

مملکت آنلاین، شنبه دهم دی‌، دو خبر به فاصله دو سه ساعت منتشر شد و طی آن، خبر از وضع اسف‌بار آذربایجان‌غربی داشت. اولی نرخ تورم یکساله‌ در این استان بود که ۴۹/۸ درصد اعلام شد. نرخ تورم آذربایجان‌غربی از این نظر ۴/۸ درصد بیشتر از میانگین کشوری بود و در بین استان‌های کشور، دومین رتبه را داشت.

دیگر آمار منتشر شده در آن روز هم مربوط به نرخ بی‌سوادی بود که از این لحاظ هم آذربایجان‌غربی، سومین استان به لحاظ بیشترین نرخ ‌بی‌سوادی در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال داشت.

یک لحظه ذهن‌تان را از مسائل ملی و فراملی فارغ کرده و معطوف به دور و برتان نگاهی کنید. به آذربایجان‌غربی؛ به استانی که مبتلابه انواع حواشی و گیر و گرفتاری‌هاست. این استان صرفا در این دو شاخص صاحب رتبه‌ی افتضاح نیست.

آذربایجان‌غربی در شاخص سلامت هم رتبه‌ی ۲۹ و در سرانه تولید نیز رتبه‌ی ۲۹ کشوری را به خود اختصاص داده و این در حالی است که این استان با سهم چهار درصدی از جمعیت کشور، تنها دو درصد از تولید ناخالص داخلی را دارد. یعنی آن که تولید ثروت و به تبع آن، درآمد سرانه در آذربایجان‌غربی از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست.

این وضعیت اسفناک توسعه در استانی است که سوءمدیریت‌ها، مزیت‌های بی‌نظیرش را به تهدید تبدیل کرده و قرار نیست به این زودی‌ها هم رفع شود.

براساس مطالعه‌‌ای که نتایج آن سال ۹۸ در دوفصلنامه‌ی جامعه‌شناسی اقتصادی و توسعه منتشر شده، مهمترین دلایل عقب‌ماندگی آذربایجان‌غربی در قالب پنج مکانیزم: ضعف مدیریت داخلی استان، ضعف مدیریتی موجود در بین صاحبان صنایع، ضعف مدیریت کلان در سطح کشور، مسائل فرهنگی و ویژگی‌های جغرافیایی استان اعلام شده است.

استانی که برای علاج بیماری عقب‌ماندگی‌اش نیازمند مدیرانی خوش‌فکر، قوی و پیگیر است، بجز معدود مدیرانی که گاها در برخی حوزه‌ها رشد کردند و اندک موجودی فعلی هم مرهون خدمات آنهاست، سال‌هاست درگیر مدیرانی است که منافع و رشد شخصی را بر منافع و رشد عمومی ارجح دانسته‌اند.

بررسی همین یک دهه‌ی اخیر کافی است تا به تک نمونه‌هایی از مدیران کاری و بابنیه و نیز بی‌شمار مدیران ناکارآمد و ضعیف که با آمارسازی‌ها بجای نگاه توسعه‌مدارانه، [آنهم با مصرف رشد سیاسی] برسیم.

اگر نگاه‌مان را از معدود مدیران کاری یا به عبارتی تکنوکرات فاکتور بگیریم و معطوف مدیران ناکارآمد کنیم، مصادیق آن برای اشاره زیاد است. مدیرانی مثل آن معاون عمرانی اسبق استاندار که برای رشد سیاسی خودش، ابتدا وارد شورا شد، سپس راهی معاونت عمرانی و نهایتا نمایندگی مجلس. هدفی که معاون عمرانی فعلی هم شاید بدش نیاید همین راه را به روش دیگری بپیماید.

یا مدیرکلی که با آمارسازی و بدون آن که خدمتی اثرگذار برای این استان کرده باشد، برای کیلومتر به کیلومتر یکی از جاده‌هایش، روبان می‌بندد و هر از گاهی مراسم افتتاح می‌گذارد و خودنمایی می‌کند. اویی که برنامه بلندمدت‌اش بجای منافع جمعی، منفعت شخصی را دنبال می‌کند و با قربانی کردن یک شهر تحت عنوان طرح جامع شهری، قصد دارد برای خود در سیستم شهرداری ریشه اندازد و در آینده با تناور شدن‌اش، ثمره‌‌اش را در انتخابات مجلس بچیند.

یا استانداری که همه‌ی امور را جناحی و سیاسی می‌بیند. مدیران را برحسب مشورت حلقه اطراف‌ یا ستاد انتخاباتی ریاست جمهوری می‌چیند نه مطابق لیاقت و شایستگی نفرات!

با این اوصاف، در استانی که استاندارش به فکر وزیر شدن، معاون استاندارش به فکر نمایندگی مجلس، مدیرکل‌اش به فکر شهردار شدن (با امید نماینده شدن)، شهردارش به امید نماینده شدن تصمیم‌ها را می‌گیرند و اهالی خودرسانه‌خوان‌اش با یک کانال و پیج و ورود قارچ‌گونه‌ به عرصه رسانه و لگدمال کردن ساحت پاک آن، با این مدیران ناکارآمد و سوءمدیریت‌شان، هم‌راستایی می‌کنند، نمی‌توان امیدی برای بهبود وضع فعلی داشت!

نمی‌گوییم برای رفع کامل شکاف‌های فعلی در شاخص‌های توسعه و رسیدن به رتبه‌های برتر، ولیکن حداقل برای بهبود رتبه‌های موجود نیازمند پوست‌اندازی اساسی در مدیران فعلی و نهادینه شدن تفکر واقعی "خدمت برای ملت" نه "ملت برای خدمت" و تعامل هم‌افزا میان حوزه‌های مختلف بخش‌های دولتی و خصوصی و نیز اعتماد به بخش دانشگاهی و واحدهای تحقیق و توسعه در تصمیم‌گیری‌ها هستیم.

اما مساله این است هم شما و هم من نگارنده‌ی این متن می‌دانیم اگر گوش اگر گوش این مدیران است و ناله اگر ناله ماست، آنچه البته به جایی نرسد این فریادهای ماست.

انتهای پیام/

نویسنده: امید عظیمی

ارسال نظر