عرفان پهلوانی در گفتوگو با مملکت آنلاین:
خصوصیسازی یک خیانت به فرهنگ و هنر مملکت بود
قسمت اول - عرفان پهلوانی در گفتوگوی صمیمی با مملکت آنلاین گفت: چه در حوزه صنعت چاپ و نشر، و چه در حوزه تولید محتواها و آثار هنری نمایشی و دیگر فرایندهای هنری خصوصیسازی یک خیانت و جنایت به فرهنگ و هنر این مملکت شد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی مملکت آنلاین، عرفان پهلوانی، متولد ۱۳۶۵ زاده شهرستان قم، دارای کارشناس ارشد ادبیات نمایشی، دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز در سال ۱۳۹۲ و کارشناس رشته نمایش گرایش بازیگری از دانشگاه آزاد اسلامی اراک در سال ۱۳۸۸ است.
وی نویسنده نمایشنامهها و فیلمنامههای بسیار از سال ۱۳۸۸ و با بازی در نمایشها و فیلمهای برجسته از سال ۱۳۸۱، کارگردانی برخی نمایشها و مجری در برنامه هایی همچون سمینارها و جشنوارههای پژوهشی و ادبی نیز از سال ۸۱ بوده است.
همچنین پهلوانی فعالیتها و نقدهای بسیاری در حوزه ادبی داشته است که سبب شده رزومه وی به خوبی بسته شود.
تالیف کتابی با عنوان محمدعلی کشاورز، توسط عرفان پهلوانی، بهانه ای شد تا بتوانیم پای صحبت های وی بنشینیم.
گفتوگوی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی مملکت آنلاین با عرفان پهلوانی به شرح زیر است:
مملکت آنلاین: انگیزه خودتان را از تالیف این کتاب برای خوانندگان ما شرح دهید:
پهلوانی: قبل از انگیزه باید به یک نکتهای با عنوان درآمد و مقدمه بحث اشاره کنم؛ یادمان باشد که کتاب زنده یاد محمدعلی کشاورز یک کتاب هنریست و شوربختانه در شرایط کنونی سرزمین دوست داشتنیمان هرگونه کار هنری انجام دادن تاوان بسیار سنگینی دارد.
چرا تاوان سنگینی دارد؟ به این دلیل که سالها و دههها انرژی و زمان صرف این شد که به برخی از مسوولان ثابت شود که فرهنگ مهمترین رکن یک مملکت، بویژه مملکتی با مناسبات ما است، حتی در سخنرانیهای گوناگون، شخص اول مملکت بارها اذعان به این داشت که فرهنگ حتی از اقتصاد هم مهمتر است برای اینکه وقتی فرهنگ بسامان شود به تبع آن بقیه ماجراهای یک سرزمین میتواند شایسته و بایسته باشد.
گویا نهادینه کردن این ماجرا و پذیرفتن این مهم که امری بدیهیست، توسط مسوولان خیلی کار دشواری بوده است. ماجرا با پذیرفته شدن این امر مهم توسط مسوولان به پایان نرسید چراکه خوانش حضرات از اینکه چگونه کار فرهنگی انجام دهند هم، خوانش عجیب و غریب و شگفت و گاهی ترسناک بود.
فرهنگ را خلاصهای در برخی از واکنشها و رویدادهایی میدانستند که گرچه بسیاری از اندیشمندان و فرهیختگان از پیش هشدار داده بودند که با این گونه ماجراها کار فرهنگی به انجام نمیرسد اما حتی گویا بارها و بارها لازم بود به تجربه هم ثابت شود که این جریاناتی که پیوست فرهنگ میکند راهگشا و کارگشا نیست.
تازه مسوولان به این نتیجه رسیدند که کار فرهنگی کردن پیوست هنری میخواهد یعنی بدون رویداد هنری که انتشار کتاب فرهنگیاست، آفرینشهای هنری از گونههای مختلف به ویژه مجموعه هنرهای نمایشی است و البته نیز دیگر هنرها بدون این پیوستِ کار فرهنگی به سرانجام نخواهد رسید.
گویا ما هنوز سر تعریف کار فرهنگی کردن با بسیاری از اما و اگر، چالش و پرسش روبرو هستیم؛ اتفاقی ناخوشایند که در بیش از یک دهه گذشته افتاد این بود که به استناد اصل چهل و چهارم قانون اساسی قرار شد خیلی مسائل در این سرزمین خصوصیسازی شود، منهای این بحث که آیا واقعاً خصوصی شد یا خصولتی شد یعنی افرادی با برخورداری از رانتهای دولتی به اسم خصوصیسازی آمدند و داعیه خصوصیسازی داشتند که قابل تعمیم به حوزه صنعت، درمان، کشاورزی و دامپروری و بقیه مناسبات این مملکت است، این بود که ما هنوز ظرفیتها و زیرساختهای لازم را برای خصوصیسازی در کار فرهنگ و هنر را نداشتیم؛ ما هنوز تعریف درستی از کالای فرهنگی و کالای هنری نداشتیم و این آسیب جدی به کار هنری و از جمله به کتاب زنده یاد محمدعلی کشاورز که در ادامه به آن خواهم رسید، زد.
گفتنی است که آیا در سبد خانوار ما کالای فرهنگی و کالای هنری تعریف شده است؟ آیا مناسبات اقتصادی ما با توجه به شرایط درون مرزی و برون مرزی و جهانی شرایطی هست که با گذر و گذار از نیازهای اولیه مانند خوراک، پوشاک و مسکن بتوانیم بخشی از درآمدمان را به خرید کالای فرهنگی و هنری اختصاص دهیم؟ آیا پسند لازم و زیباییشناسی لازم در شهروند ما برای اینکه کالای فرهنگی هنری درست را از نامطلوب تشخیص دهد داده شده است؟
نتیجهاش این شد که چه در حوزه صنعت چاپ و نشر، و چه در حوزه تولید محتواها و آثار هنری نمایشی و دیگر فرایندهای هنری خصوصیسازی یک خیانت و جنایت به فرهنگ و هنر این مملکت شد و موضوع مذکور این مملکت به شدت در یک دهه وحتی بیش از آن فروکاست لذا حرمت بسیاری از چیزها شکسته شد.
یک زمانی اجرای تئاتر حرمت داشت؛ یک هنرجو بسیار برایش سهل الوصول نبود که بتواند تئاتر اجرا کند ولی امروز شما با پول و با سیستم نو سرمایه داری یا سرمایهداری میتوانید خیلی راحت مانند یک تالار عروسی یک تماشاخانه را اجاره کنید و نمایش بسیار ناخوشایندی را اجرا کنید.
در حوزه چاپ و نشر هم ما با همین روند روبرو هستیم و میبینیم که کتابهایی تولید شده خواننده ندارد یا کتابهایی تولید و چاپ میشود که تحت عنوان کتابهای زرد باید از آنها یاد کرد.
این کتاب ها قرار نیست سطح اندیشه فرهنگ بینش خواننده را ارتقا دهد بلکه صرفاً قرار است با توجه به سلیقه و پسند آن، چاپ و به فروش کتاب اندیشیده شود.
ما هنوز در شرایطی هستیم که برای کالای فرهنگی و هنریمان باید یک یارانه هدفمند درست، توسط دولت تعیین شود تا مردم بتوانند به آسانی یا حتی رایگان از این چنین کالاهایی بهرهمند شوند.
من اغلب کار سفارشی انجام نمیدهم و به بهانههای گوناگون سفارشهایی که به من میشود را رد میکنم اما کتاب مرحوم کشاورز را بنا به سفارشی نوشتم که داستان آن را برای شما خواهم گفت: آقای منوچهر اکبرلو این کتاب را به من پیشنهاد داد که پیش از آن با وی همکاریهای گوناگونی هم در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، هم در کانون ملی منتقدان و هم در داوری دو جشنواره و دیگر رویدادهای فرهنگی هنری داشتم.
آقای اکبرلو نزدیک به دو سال پیش با من تماس گرفتند، چند سوژه را به من پیشنهاد دادند که یکی از این سوژهها را شما انتخاب کن جراکه قرار است یک مجموعه کتابی درباره هنرمندان معاصر منتشر شود و من زندگینامه محمدعلی کشاورز را انتخاب کردم.
یکی از دلایل انتخابم آثار کمتر منتشر شده درباره وی بود، چراکه فکر میکردم پژوهش درباره ایشان جای کار بیشتری و بهتری دارد به علاوه اینکه آقای کشاورز یک سری ویژگیهای کمهمتا یا بیهمتا نسبت به هم نسلان خودشان دارد، برای مثال یکی از نخستین افرادی است که تابوی بازی در نقش منفی را شکست. فرهنگ ما به گونهای است که بارها و بارها با این روبرو شدیم که افرادی که نقش منفی بازی کردهاند حتی توسط خانواده خودشان طرد شده، سرزنش شده یا نکوهش شدند یا با پیامدهای جدی و ناشایستی در جامعه روبرو شدند؛ به همین خاطر تن به بازی در نقش منفی ندادند، ولی آقای کشاورز جزو سردمداران این قضیه بودند که با بازی در نقش منفی چندین فیلم و سریال توانستندبدرخشند.
نکته دیگر درباره وی این بود که با وجود قابلیت های تئوری و عملیِ ستایش برانگیزشان که هم تحصیل کرده داخل کشور و هم خارج از کشور و هم بازیگر بسیار ماهر و توانمندی بودند، اما بارها دیدیم که نقشهای مکمل، نقشهای ۲ و ۳ بازی کرده و در آن فیلم یا سریال، هم به گمان من و هم به بیان بسیاری از دارندگان، نگاه و اندیشه درخشانتر از بازیگران نقش اول ظاهر شدند،
بنابراین شخصیت خود آقای کشاورز و سفارش از سمت آقای اکبرلو باعث شد که جزو موارد استثنایی شد که من انجام کار سفارشی را بپذیرم و به پایان برسانم؛ ولی خوب نگارش و انتشار این کتاب با چالشهایی روبرو شد که در پرسشهای بعدی شما آن اشاره خواهم کرد.
مملکت آنلاین: با نگارش این کتاب، چه کسانی را مخاطب قرار دادید؟
پهلوانی: همانطور که در پشت جلد این کتاب هم آمده انتشار این مجموعه کتاب در پاسخ به این نیاز است که در کتابهای درسی یا دیگر منابع در دسترس نوجوانان اشاره ی شایسته و بایستهای به هنرمندان معاصر نشده است یعنی برای برطرف کردن این خلا این مجموعه منتشر شده است، بنابراین پیش فرض ما این بود که مخاطب اصلی این کتاب و مجموعه کتاب های قرار با ستاره برای مخاطبان نوجوان باشد؛ اما با توجه به نکتهای که خدمتتان عرض کردم کمتر درباره آقای کشاورز آثاری ثبت شده لذا سعی کردم که به گونهای باشد که برای علاقمندان به آقای کشاورز و هنرجویان و دانشجویان جوان، علاقمندان به فرهنگ و هنر و به ویژه هنرهای نمایشی و هنر بازیگری هم این کتاب درخور و شایسته خوانش باشد.
کتاب سه بخش دارد در بخش نخست به زندگی شخصی و تحصیلی آقای کشاورز اشاره شده، در بخش دوم به آثار محمدعلی کشاورز و زندگی هنری وی و فعالیتهایشان در سینما و تئاتر و تلویزیون تا حد امکان پرداخته شده و بخش سوم نیز بخش بسیار مهمی است لذا از شماری از دوستان و استادان گرانسنگم که به گمان من بسیار صاحب اندیشه هستند و شناخت خوبی درباره آقای کشاورز داشتند در مورد وی اظهار نظر کرده و افرادی که پیش از این کمتر در رسانههای رسمی درباره ی وی صحبت کرده یا قلم زده بودند سبب شد تا این بخش از کتاب کاملاً تولیدی و پژوهشی شود؛ ولی بسیار متاسف و اندوهناکم از اینکه با توجه به اتفاقاتی که برای این کتاب افتاد، کتاب روزی چاپ شد که سه تن از این عزیزان رخ در نقاب خاک کشیدند، زنده یاد دکتر امیرحسن ندایی، زنده یاد دکتر علیرضا غفاری و زنده یاد دکتر افشین عموزاده لیچانی.
مملکت آنلاین: به عنوان منتقد و کسی که این کتاب را تالیف کرده، فکر میکنید چه ویژگی در مرحوم کشاورز بوده که در هم نسلهای خود نبود؟
پهلوانی: همان دو نکتهای که عرض کردم؛ یکی بازی در نقشهای منفی و دیگری درخشش در نقشهای مکمل، نکته ای بسیار مهم اینکه ایشان از پیشگامان این رویکرد بودند که به پیوند میان هنر دانش بازیگری و دانش روانشناسی باورمند بودند.
بارها برای نقش های گوناگون از بزرگ مردی به نام محمد صنعتی که روانپزشک و منتقد ادبی هنری هستند کمک گرفتند تا ویژگی های روانشناختی نقش را بهتر و بیشتر و نسبت به آن آگاهی پیدا کنند و در بازی خود لحاظ کنند.
مملکت آنلاین: آیا قرار با ستاره، در رابطه با بازیگران دیگری هم کار کرده است؟
پهلوانی: بله زنده یاد خسرو شکیبایی
مملکت آنلاین: آیا شما در راستای مجموعه قرار با ستاره، بازهم تصمیم به همکاری دارید؟
پهلوانی: با این کم و کیف هرگز.
کتاب دو سال پیش، به من پیشنهاد شد و با یک اصرار عجیب و غریبی در زمانی کمتر از دو ماه خروجی کتاب را من تحویل دادم که اصرار و پافشاری بر این فشار زمانی را اصلا درک نمیکردم.
دوست داشتم که کتاب قوام بهتر و بیشتری پیدا کند و به آن استانداردی که من میخواهم بیشتر و بهتر نزدیک شود. حدودا نزدیک به یک سال طول کشید تا صفحهبندی نخستین کتاب آماده شد و یک قرارداد شبه ترکمانچای را برای من فرستادند.
اینکه میگویم کار هنری تاوان دارد و اینکه خصوصیسازی آسیب زده است به این ماجرا یکی از موارد و مصادیقش دقیقاً این چیزی است که در پرسش شما نهفته است. ما میدانیم که انبوه کتابهایی در این سرزمین منتشر میشود که با برخورداری از رانت دولتی برای آنها کاغذ، پول و امکان انتشار است و هر آن چیزی که منجر شود به انتشار آن کتاب؛ ولی یعنی چه که برای این کتاب و از این دست کتابها که به شدت انتشارشان دارای اهمیت هست باید با این بهانههایی همچون کاغذ گران است و فلان چیز در دسترس نیست و این زمان مدام به تعویق بیفتد روبه رو شویم.
آیا آن کتابهایی که با رانت دولتی روبرو و منتشر میشوند توسط افراد خوانده میشوند؟ با هزار و یک تمهید مسابقه کتابخوانی و جایزه و توزیع رایگان و قیمت ارزان و دیگر موارد از این دست حتی اگر خوانده شوند آیا تاثیرگذاری فرهنگی را دارند؟ با یک نگاه عمیق به مناسبات اجتماعی میبینیم که نه چون اگر آن تاثیرگذاری فرهنگی را داشتند خیلی از واکنشها کردارها و رفتارهایی را که در جامعه به تماشا مینشینیم نباید رخ میداد. چرا باید بخش خصوصی به واسطه یک نگاه امپریالیستی یا نوامپریالیستی احساس کند که نویسنده پژوهشگر مترجم و مولف را به استخدام درآورده است؟ حداقلهای آداب معاشرتهای انسانی از میان برود. یک زمانی شما را دعوت میکردند میزبانی شما را میکردند عزت و احترام در خور را لحاظ میکردند برای اینکه شما داشتید کار هنری و فرهنگی میکردید نه یک قراردادی را بفرستند هیچ نظری هم از شما نخواهند و بگویند خودتان تشریف ببرید و پرینت بگیرید امضا کنید بعد برای ما در فضای مجازی بفرستید خودشان هم در فضای مجازی فرستادند و شما حتی نمیتوانید با بندهایی از این قرارداد به مخالفت برخیزی برای زحمتی که کشیدی و تن میدهی به اینکه آن قرارداد را بپذیری که فقط کتاب منتشر شود، اگر بخواهیم دنبال مقصر بگردیم به گمان من تا اینجا هم دولت مقصر است و هم بخش خصوصی و هم من مولف مقصر هستم که تن به این قرارداد ترکمانچای میدهم و این را با حداقل دستمزد با حداقل کتاب اهدایی و با حداقل حقوق مادی و معنوی که میشود برای این طرف ماجرا در نظر گرفت می پذیرم.
بعد از دو سال تازه کتاب منتشر شده است این دو سال هیچ کتابی در این مملکت منتشر نشده؟ کاغذ برای هیچ کتابی گران نبود؟ سرمایه برای چاپ و نشر هیچ کتاب دیگری وجود نداشت؟ مهمتر از کسی که چهره ماندگار هنر این مملکت هست و توسط نهاد رسمی این سرزمین چهرههای ماندگار سازمان صدا و سیما به عنوان چهره ماندگار فرهنگ و هنر شناخته شده و مدرک درجه یک هنری دارد، داشته ایم؟ آیا سرمایه ای مهمتر از سرمایه انسانی و فرهنگی و هنری میشود برای یک مملکت، آن هم مملکتی با مناسبات ایران پنداشت؟ من بحث خودم را ندارم، بحث من محمدعلی کشاورز و محمدعلی کشاورزها هستند.
در پایان هم بعد از دو سال که این کتاب تازه منتشر شد سه هفته از انتشار کتاب گذشت افرادی کتاب به دستشان رسید، خریدند، خواندند، فروش اینترنتی کتاب آغاز شد و تازه با پیگیری آقای منوچهر اکبرلو و پیگیری من، آن هم به بهانه یک برنامهای که به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی قرار بر برگزاری بود، از من کمترین تجلیلی صورت بگیرد تازه ناشر محبت کرد و یک تعداد کمینه ی کتاب را برای من فرستاد. خوب این باعث میشود که نه تنها خاطرخوشی از این ناشر نداشته باشم بلکه خیلی بیشتر از گذشته نسبت به کارهای سفارشی و همکاری با بخش خصوصی دافعه داشته باشم یا با مراعات وسواس گونه ی فزایندهای رفتار کنم. مشکل من با خانه ی فرهنگ و هنر گویاست و اگر آقای اکبرلو و افرادی مثل وی پیشنهادهای اینچنینی داشته باشند با آغوش باز پذیرا خواهم بود.
ادامه دارد…
انتهای پیام/